کیامهرکیامهر، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

بهاری پسرم ، کیامهر

سفربه شمال

سفرتابستانه امسال ما به شمال با دوستان نازنینم سمیه ، مهرانه و آذر ،همسران محترم و کوچولوهای دوست داشتنی ،پارمیدا ،آرمان وآروین عزیز خاطره ای تکرار نشدی برای ما رقم زد. به جرات میتونم بگم" بهترین مسافرت  ". گذراندن اوقات با بهترینهایی که متاسفانه دست تقدیر هر کدوم ازما را در یک گوشه از وطن قرار داده و کمتر میتونیم با هم باشیم.جای دوستای خوب دیگه هم بسیار بسیارخالی بود!     ازجان طمع بریدن آسان بود ولیکن      ازدوستان جانی مشکل توان بریدن و اما ...کیامهر   واقعا روزهای خوشی را تجربه کرد ، دریا ، جنگل ، ساحل ، صدف ، حلزون ، قایق ،باران، تله کابین و بازی بازی بازی .....
30 مرداد 1392

به سرعت درخت

کیامهر در تعریف قصه ها و ماجراهای ساختگیش از واژه " به سرعت درخت " استفاده میکنه . مثلا میگه" یه ماشینی به سرعت درخت داشت از کوچه میرفت "  . این اصطلاح برای ما خیلی جالب بود .چون ما از اصطلاح به سرعت برق و باد استفاده میکردیم و کیامهر هم میدونست به چه معنیه . خلاصه اینکه کلی کنجکاو شدیم که به سرعت درخت از کجا اومده ؟  تا اینکه بابا شهرام دریافت به گفته بابایی چند روزی بوده که کیامهر توی ماشین در حال حرکت خیره میشده به بیرون و وقتی بابا ازش سوال میکنه به چی نگاه میکنی میگه به درختا ! و بالاخره راز سرعت درخت کشف شد : عبور سریع درختا از جلوی چشم گل پسر باعث شده فکر کنه درختا هم خیلی سریع حرکت میکنن و میشه سرعت درخت را ملاک قر...
3 مرداد 1392

در 2 سال و 3 ماهگی

مدتیه که ما اتفاقات و جریانهای مختلفی را از زبون کیامهر با شیرینی هر چه تمام می شنویم و البته به در خواست ایشون تعریف هم میکنیم مثلا : مامان آتش نشانی را تعریف کن ... ماشین زباله را تعریف کن ( بیش از 100 مرتبه تا کنون) ماشین پلیس ... دکتر .... ببعی ها ..... مورچه ها و..... و بعد از به خول خودش تعریف ما میگه حالا تو به من بگو تعریف کن  و بعد با زبون شیرینش کمی هم پیاز داغ ماجرا را زیاد می کنه و وسط حرفشم واسه تایید گرفتن از شنوندگان می گه بگو خوب ! تعریف زباله از زبون کیامهر :( روزی چند بار) اول 2 تا کارگر از اینطرف واونطرف ماشین می پرن پایین ...میدون میدون میدون اینجوری( با نمایش) زباله ها را برمیدارنو پرت میکنن تو ماشین بع...
2 مرداد 1392
1